ساخت وبلاگ کپلمساخت وبلاگ کپلم، تا این لحظه: 10 سال و 7 روز سن داره
پیوند اسمونیمونپیوند اسمونیمون، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
زیر یه سقف عشقولانهزیر یه سقف عشقولانه، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
بابای محمد عرفانبابای محمد عرفان، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
مامان محمد عرفانمامان محمد عرفان، تا این لحظه: 35 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
آقا محمد عرفان ماآقا محمد عرفان ما، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

mohammaderfan94

آخرین روز کاری

امروز آخرین روزکاری مامان قبل از تولدته عزیزم از فردا میمونم خونه استراحت میکنم تا شما صحیح و سالم بدنیا بیاید. نمیدونم چه احساسی دارم هم خوشحالم هم ناراحت،خوشحالم از اینکه دیگه خستگی کار و ندارم و میتونم با خیال راحت به تو برسم و ناراحتم از اینکه بعد از شش ماه چطوری تورو تنها بذارم و بیام سرکارم. هم دلم میخواد دیگه برنگردم سرکار و هم کارم و دوست دارم . نمیدونم وقتی بعد از  شش ماه دیگه برگردم سرکار اینجا از دوری تو چه حالی ام ولی بدون از الان برای اون روز دچار غصه و استرسم. مطمعنم وقتی برگردم سرکار با همه ی سختی هاش تو من و درک میکنی که مامان میخواد تو یه مامان داشته باشی که تو اجتماع حضور داره و با تلاش هاش در کنار بابایی ب...
31 فروردين 1394

حال این روزای من

سلام قند عسلم. این روزا مامان اصلا حالش خوب نیست،خیلی استرس داره و شبا خواب نداره آخه واسش یه مهمون ناخونده اومده البته مهمون حبیب خداست ولی این مهمون ما حبیب خداست و دشمنه وسایل و زندگی مامان. نکنه یوقت فکر کنی مامان مهمون نواز نیست نه اصلا خیلی هم مهمون نوازه تا الان کلی غذاهای متنوع به سیخ کشیدم که مهمون نوش جان کنه و تشریف ببره ولی هنوز ذائقه مهمونمون و پیدا نکردیم خلاصه این مهمون ما شدیدا جا خوش کرده. حالا بذار من یه عکس از مهمونمون برات بذارم تا بدونی مامان خانومی چرا اینقد استرس داره از حضور ایشون و این هم مهمون م در حال کار و تلاش برای ویران کردن وسایل خونمون. تا الان کلی از کولرمون و خورده و همچنان به سراغ وسایل دیگه هم...
30 فروردين 1394

تشکر

دوستای گلم سلام. من هر متنی غیر از متن های نوشتاری خودم میذارم بدون اجازه از صاحب وبلاگ نیست و خیالتون راحت باشه سرقت مجازی رخ نداده . ممنونم از دوستانی که دقیق هستن و تذکر میدن.
30 فروردين 1394

روز مادر

خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجه بزرگ است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم فاطمه دختر محمد (ص) است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم فاطمه همسر علی (ع) است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم فاطمه مادر حسنین است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم فاطمه مادر زینب است باز دیدم که فاطمه نیست. نه ، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.                                               &nb...
29 فروردين 1394

پوشش مادر مقابل فرزندان

طرز پوشش مادر در خانه و در مقابل فرزند چگونه باید باشد؟ آیا برای مادر از نظر شرعی و عرفی محدودیتی وجود دارد ؟ جریان مدرنیزاسیون در قرن اخیر با توجه ابزاری به زن، یکی از پدیده‌های استعماری است که با هدف قرار دادن زن، ضربه‌های جدی به نظام خانوادگی در سراسر جهان به خصوص مسلمانان حمله کرده است. برخورد جهانی سازی و تزیینی سازی زنان به چالش‌های بسیاری در خانواده منجر شد. پروژه جهانی سازی با هدف قرار دادن مصرف گرایی جنسی و نگاه ابزاری به زن، توانست حضور زن در جامعه را به سمت کالایی شدن وی پیش ببرد و نقش‌های مادر، همسر و… را به مدل‌ها تغییر دهد. بنابراین حتی با پذیرش نقش مادر- همسر، خانواده هم‌چنان در مع...
29 فروردين 1394

دل نوشته

سلام قند عسلم. داریم به روزای آخره انتظار نزدیک میشیم خیلی دیر و سخت میگذره ولی همین سختیشم شیرینه. دیگه کم کم باید رک بگم که میترسم خیلی هم میترسم از زایمان میترسم ولی میخوام قوی بشم من دارم مادر میشم پس نباید ترس بدلم راه بدم من دارم یه زندگی رو به این دنیا میارم پس نباید بترسم. استرس دارم واسه بزرگ کردنت واسه بد از مرخصی زایمانم و تنها گذاشتنت. میدونم همش میاد و میگذر و من تا به خودم بیام می بینم دارم تورو داماد میکنم ولی انگار مادر و استرس و دغدغه بچه ای که براش همیشه بچه است هرچند نامهوم هر چند غریب و دور از باورم ولی منم درگیر همین استرسها و دغدغه ها شدم. شاید برای فکر کردن به اینکه برای آیندت باید یه سقف بسازم خیلی زود ...
25 فروردين 1394

ده سال و اندی گذشت

چند وقت پیش رفتم سراغ ریزه میزه های قدیمی و خاطرات نوجوونیم. یه اسکناس ده تومنی پیدا کردم ماله ده سال پیش ،شهریور ده سال پیش. خیلی جوون بودیم و پر از انرژی هم من و هم بابا جونت البته هنوزم جوونیم و پر انرژی ،ولی خب اونموقع ها یکم فرق میکرد. یکی از خاطرات من و بابا تو این اسکناسه میذارمش اینجا شاید یه روزی وقتی واسه خودت مردی شدی و عاشق شدی تعریف کردم.   ...
17 فروردين 1394

تولد دایی در غیاب شما

دوم فروردین تولد دایی محمدصادق شما بود و براش کیک گرفتیم و به نیابت از شما کفش های خوشکلت و گذاشتیم و قول دادیم ساله دیگه قند عسل مامان حضور داشته باشن و دیگه کیک به این مرتبی نباشه و حسابی رد انگشته شما برای مزه کردنش تو کیک باشه. ...
6 فروردين 1394

اولین سوغاتی ها واولین عیدی گرفتن قند عسلم

خوشکل مامان سلام. بالاخره عکس سوغاتی هات و اماده کردم و برات میذارم. این سوغاتی ها از کربلا برای شما اومده. اون بلوز حلقه ای قرمزه خاله فاطمه جون من همه جای کربلا برده و برات متبرکش کرده(ایشااله یه روزی خودشم نی نی دار بشه الهی آمییییین) بلوز آستین کوتاهه هم زن دایی هادی مامان جونت برات گرفته. و اون اردک و جوجه اردکای فسقلی هم که میبینی عمه خانوم بنده برات خریده عزیزه دلم. و حالاااا عیدی امسال شمارو رونمایی میکنییییم. اینم از اولین عیدی گل پسرم از طرف دایی جونش دایی مصطفی... دیگه داری رسما به جمع ما اضافه میشی قربون اون دست وپای کوچولوت بشم ...
6 فروردين 1394

یک گلایه،و تبریک سال نو به نوعی دیگر

دیروز وقتی به مطلب قبلی که برات نوشتم نگاه میکردم خیلی از دست خودم عصبی میشدم،چقد نوشته ی ساده و بی مضمونی برای سال نو گذاشتم،هر خط از یک جا  و بی ربط به هم،از خودم لجم گرفت که آیا این نوشته ی همون دختریه که در عرض نیم ساعت ده تا انشا برای یک موضوع مینوشت؟آیا من همونم که زنگ انشا دوستای من انشا نوشته های من و میخوندن و نمره میگرفتن؟ چقد قلمم روون بود و پر مغز ولی حالا چی شده که من اینقد بچه گانه و بیسوادانه قلم زدم،این قلمه من نیست. امروز تصمیم گرفتم بیام و هرچند سخت بشم همون دختر انشا نویس کلاس سی نفره دبیرستان،کاش هیچوقت زنگ انشا تموم نمیشد تا هیچوقت قلم ها رو زمین نمیموند،به واسطه ی زنگ انشا بود که دایره لغاتمون فراتر از حد میر...
6 فروردين 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به mohammaderfan94 می باشد